کنایه از چیز بسیار خوردن و بر پشت خوابیدن است. (برهان) (آنندراج). بسیار خوردن. سخت سیر شدن. ارتباع. تضلع: آز را کز بدو خلقت جوع کلبی همدم است چارپهلو شد شکم از سفرۀ یغمای تو. ابن یمین. به خوان نعمت تو آز چارپهلو شد ز بس که خورد مربا وقلیه و کولانج. شمس فخری (از آنندراج)
کنایه از چیز بسیار خوردن و بر پشت خوابیدن است. (برهان) (آنندراج). بسیار خوردن. سخت سیر شدن. ارتباع. تضلع: آز را کز بدو خلقت جوع کلبی همدم است چارپهلو شد شکم از سفرۀ یغمای تو. ابن یمین. به خوان نعمت تو آز چارپهلو شد ز بس که خورد مربا وقلیه و کولانج. شمس فخری (از آنندراج)
بسیار خوردن و انباشتن شکم، فربه و تنومند شدن: گربه را شکم از نعمت او چهارپهلو شد. (مرزبان نامه) ، به پشت خوابیدن، کنایه از فربه و تنومند است. (یادداشت مؤلف). رجوع به چارپهلو شود
بسیار خوردن و انباشتن شکم، فربه و تنومند شدن: گربه را شکم از نعمت او چهارپهلو شد. (مرزبان نامه) ، به پشت خوابیدن، کنایه از فربه و تنومند است. (یادداشت مؤلف). رجوع به چارپهلو شود
کنایه است از چاق و فربه کردن. شکم انباشتن: شکم ز خوان عطای تو چارپهلو کرد اگر چه بود گرفتار جوع کلبی آز. ابن یمین. حرص را گر چه بود علت جوع کلبی چارپهلو کند از خوان نوال تو شکم. ابن یمین. زود در گل می نشیند کشتی سنگین در آب چارپهلو میکنی خود را از آب و نان چرا؟ صائب
کنایه است از چاق و فربه کردن. شکم انباشتن: شکم ز خوان عطای تو چارپهلو کرد اگر چه بود گرفتار جوع کلبی آز. ابن یمین. حرص را گر چه بود علت جوع کلبی چارپهلو کند از خوان نوال تو شکم. ابن یمین. زود در گل می نشیند کشتی سنگین در آب چارپهلو میکنی خود را از آب و نان چرا؟ صائب